با توجه به اهمیت نقش منابع انسانی در رشد، توسعه و مزیت رقابتی سازمان، نیروی انسانی باید به درستی انتخاب، نگه داشت، آموزش و توسعه یابد. مدیریت منابع انسانی یک فرآیند مداوم سازمان برای اطمینان از در دسترس بودن نیروی کار واجد شرایط و مشتاق است که باعث میگردد نیروی انسانی مناسب و در شغل مناسب در زمان مناسب قرار گیرد. چرخهی مدیریت منابع انسانی شامل مراحلی است که کارکنان از زمان ورود تا زمان خروج در سازمان طی میکنند.
شاید جامع ترین وظایف مدیریت منابع انسانی را بتوان به شرح زیر دانست: برنامهریزی نیروی انسانی، طراحی شغل، کارمندیابی و جذب، آموزش و توسعه، مدیریت عملکرد، جبران خدمت، روابط کار، ایمنی و بهداشت، جانشین پروری، فرهنگ سازمانی.
🔸 نقش مدیریت منابع انسانی
۱) بهبود بخشیدن به بهرهوری سازمان
۲) بهبود کیفیت زندگی کاری و خانوادگی کارکنان سازمان
🔸 اهداف کلی منابع انسانی به طور کلی شامل موارد زیر میباشد:
۱) حمایت از سازمان در دستیابی به اهداف خود بوسیله توسعه و اجرای استراتژی های منابع انسانی همسو با استراتژیهای کسب و کار
۲) مشارکت در توسعه فرهنگ عملکرد بهره ور
۳) اطمینان از وجود منابع انسانی با استعداد، متعهد، با انگیزه و دارای حس تعلق شغلی و سازمانی
۴) ایجاد ارتباط شغلی سازنده میان مدیریت و کارمندان مبتنی بر اعتماد
۵) ترغیب کاربرد رویکرد اخلاقی و سازنده در مدیریت کارکنان
متاسفانه نگاه برخی از مدیران و کارفرمایان سازمانها به مدیریت منابع انسانی تنها به چشم بررسی و تعیین حقوق و دستمزد بر اساس قوانین کار است و دیگر فرآیندها و وظایف مدیریت منابع انسانی را هزینه بر و بیهوده تلقی میکنند.
🔸 تفاوت مدیریت کارکنان و مدیریت منابع انسانی:
در مدیریت کارکنان اقدامات به صورت دستور عملی و واکنشی میباشد. در حالی که مدیریت منابع انسانی، مدیریت کنشی و بر اساس نیاز کسب و کار سازمان است.
مرجع رفتاری در مدیریت کارکنان هنجارها و عرف رفتاری مدیر میباشد. در حالی که در مدیریت منابع انسانی، ارزشها، فرهنگ و چشم انداز سازمان مرجع میباشد.
مدیریت کارکنان بطور عمده بر فعالیتهای روزانه، کوتاه مدت و نظارتی کارکنان متمرکز است. در حالی که مدیریت منابع انسانی به طور عمده بر برنامهریزی بلند مدت، رشد و توسعه کارکنان تمرکز دارد.
مدیریت کارکنان تکه تکه است، در حالی که مدیریت منابع انسانی یکپارچه میباشد.
فلسفه مدیریت منابع انسانی از تئورهای نیازسنجی همچون تئوری مازلو، نیروهای انگیزشی همچون تئوری هرزبرگ، تئوریهای تعهد سازمانی، نیروهای رفتار سازمانی، سرمایه انسانی و تئوریهای اقتضایی مشتق شده است به طوری که سازمانها بتوانند در دوره بازار رقابتی و بحرانهای کسب و کار برای حفظ، نگهداری و توسعه کارکنان در دراز مدت از آن بهره برند. یکی از چالشهای امروزه سازمانها چالش ارتقا سطح تحصیلی و آگاهی کارکنان از قوانین شغلی خود است.
در واقع مدیریت منابع انسانی، سازمان را با کارکنان خویش به طور کارآمد و موثر برای دستیابی به اهداف و مقابله با بحرانهای کسب و کار همسو و متحد مینماید.
نویسنده: امید مرادی راهدار
رییس برنامهریزی و جذب منابع انسانی